جلباب وبلاگي تخصصي حجاب آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ نويسندگان حجاب مایه ی تشخص زن است؛ بر خلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهر بینانه مادی گرایان مایه اسارت زن نیست؛ مایه ی آزادی زن است. زن با برداشتن حجاب های خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن اون رو از زن خواسته خودش رو کوچک می کنه؛ خودش رو سبک می کنه؛ خودش رو کم ارزش میکنه ! دشمن، دشمنان دنیای ما، دشمنان آخرت ما، دشمنان عزت ما، از نقاط ضعف ما استفاده می کند، از حس شهوت ما، از غضب ما، از علاقه ما به جلوه پوشی، خودنمایی، از اینها استفاده می کند ! باید مراقب باشیم. حجاب وقار است، متانت است، ارزش گذاری زن است، سنگین شدن کفه ی آبرو و احترام اوست، اینها را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید تشکر کرد بخاطر مسئله ی حجاب، این جزء نعمت های الهی است. حضرت آیت الله خامنه ای سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 7:35 :: نويسنده : بيشه
بسم الله الرحمن الرحیم گفتید حجاب آمده تا زینت ها را بپوشاند و نگاه های هرزه را کم کند...پس چرا حجاب را زیبا کردید ،بی حجاب میخواهد زیبا باشد تا دیده شود ،دلیل شما چیست استفاده از حجاب زینتی؟؟ملاک این که زینتی است یا نه نگاه نامحرم است،اگر شک دارید پس مثل بنده نظر سنجی کنید و در آنصورت خواهید فهمید که حجاب گفته شده خود باعث جلب توجه است... دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 8:14 :: نويسنده : بيشه
آیا میدانید حضرت زهرا(س) چه حجابی داشتند؟
در تاریخ آمده است که حضرت زهرا (س) آن روز که می خواستند به مسجد مدینه بروند تا خطبه معروف فدکیه را ایراد کنند ابتدا روسری خود را دور سرشان پیچیده اند: لاثَتْ خِمارَها عَلي رأسِها
خمار چیزی بزرگتر و بلند تر از روسری های ماست به نحوی که تمام سر و گردن را می پوشانده و کلمه پیچاندن(لاث) نمایانگر نحوه پوشیدن آن است.سپس جلباب را به آن اضافه کردند: وَاشتَمَلَتْ بجلْبابها جلباب از مایه جلب به معنای تاریکی است و جلباب در فرهنگ اعراب پوشش بلند و تیره است.چیزی شبیه عبا یا چادرهای عربی یا همین چادرهای ما. یعنی علاوه بر روسری بلندی که تمام سر وگردن را می پوشاند جلباب را هم پوشیدند. در مورد اندازه پوشش ایشان هم آمده است: که جلباب ایشان آنقدر بلند بود که در هنگام راه رفتن زیر پایشان می آمد. (البته ایشان به علت بیماری کمی خمیده شده بودند اما به هر حال جلباب ایشان بلند وتقریبا اندازه چادرهای امروزی بوده است)
این خود نوعی فوق حجاب است.ایشان تنها از خانه بیرون نیامدند بلکه با جمعی از خانمها و هم سن و سالهای خود حرکت کردند. به این روش جلب توجه را به حد اقل رساندند به طوری که ایشان در بین خانمها پنهان شده بودند.ایشان حتی پیکرشان را هم پنهان کردند. دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 8:7 :: نويسنده : بيشه
يه روز مرخصي به ما نديدن اينا! صبح خروسخون زنگ زدن که پا شو بيا جلسه داريم. حالا مگه ميشه بگي نميام؟! مثل گلوله شليک ميشم تو کوچه. بدو بدو تا سر خيابون ميرم و بعدشم بايد از بچهاتوبان رد بشم. بعضي از رانندهها وقتي از دور يه آدم ميبينن، بيشتر پدال گاز رو فشار ميدن. انگار ميخوان هرطور شده از روش رد بشن! شايد فکر ميکنن امتياز ميگيرن و ميرن مرحلهي بعد! خلاصه به هر مصيبتي هست رد ميشم. خدا نکنه تو خيابون منتظر باشي. هر پديدهاي ميخواد برسوندت جز تاکسي!!! خدا خيرش بده، يه تاکسي پيکانِ در شُرفِ نابودي توقف ميکنه و من سريع چادرم رو جمعوجور ميکنم و سوار ميشم. انقد بدم مياد چادر آدم لاي در گير کنه! براي همين هميشه با تکنيک خاص خودم، قبل از سوار شدن، سريع جمعش ميکنم. اين يادگار عهد دقيانوس هم که جون نداره راه بره طفلي… خب… حالا رسيدم به مرحلهي غولش؛ ايستگاه تاکسي بهسمت محل کار! دو نفر آقا در صف تشريف دارن و مکان تهي از هرگونه تاکسي! و باز اين اعصابخردکني هميشگي توي ذهنم که «خدا کنه نفر چهارم خانوم باشه، يا اگه نبود نفر اول اجازه بده من جلو بشينم!» نفر چهارم هم که آقايي با ظاهر دانشجويانهست، از راه ميرسه. بعد از نيم ساعت بالاخره تاکسي مياد و همه بهصورت قنديلبسته ازش استقبال ميکنيم. به نفر اول ميگم: «ببخشيد آقا! ميشه لطفا شما آقايون عقب بشينيد؟» ميفرمان: «خانوم! مث اينکه من اول اومدما! من عقب خفه ميشم! جا تنگه!» و روي صندلي جلو جا خوش ميکنه. شرمندهها… ولي به نظرم اين مدل آقايون از کمبود ويتاميني به نام «غيرت» رنج ميبرن. ميخوام ببينم اگه خواهر يا مادر خودشونم بود، ميگفتن «عقب خفه ميشم! جا تنگه!»؟؟؟ روي صندلي عقب که حالا دو نفر روش پخش شدن، يه گوشه کز ميکنم! ميدونم حداقل بايد يک ساعت در اين حالت باشم. «اين حالت» دقيقا يعني حالتي که: ?) سرم رو بهسمت شيشه چرخوندم، طوري که بينيم هي ميخوره تو شيشه! ?) دستگيرهي در تو پهلوم فرو رفته و خدا نياره دستانداز رو! ?) اين صندلي لعنتي هم شيب داره و من با يه دست بايد خودم رو چسبيده به در نگه دارم! به آقاي کناردستي يه نگاهي ميکنم و تو دلم ميگم: «شايد بندهي خدا خوابش برده!» ميبينم نخير! حضرت آقا با چشمان کاملا باز مشغول تماشاي مناظر پيرامونه. به جان خودم راضيام و حتي مشتاق، که کيفشو بذاره روي صندلي، ولي يه کم کمتر جا اشغال کنه! احساس ميکنم اگه در باز بشه، منم بهصورت آويزونبهدر ميرم توي اتوبان! تا اين حد يعني. لجم ميگيره از اين همه بيمبالاتي! ميگم: «ببخشيد ميشه يه کم بريد اون طرفتر؟» نميشنوه! بلندتر ميگم و بلندتر. آقاي اونطرفي خودشو جمعوجور ميکنه و ميزنه به شونهي آقاي وسطي که: «داداش! يه کم جمع شو ديگه! آبجيمون ناراحته!» تو دلم جشن و پايکوبي بر پا ميشه و بابت اينکه فرمتِ نشستنِ حضرات، از «کاملا گسترده» به «دوسوم صندلي» تبديل شده يه نفس راحت ميکشم! اما… زهي خيال باطل… اين خوشحالي فقط براي چند دقيقه، که کمينه دو و بيشينه ده دقيقهست، پايداره! چون دوباره آقايون وا ميرن به حالت قبلي و همون آش و همون کاسه… خلاصه… وقتي تاکسي ميرسه به آخر خط، از شدت انقباض عضلات و خستگي، نايِ راه رفتن ندارم. هميشه هم به خودم ميگم: «اين آخرين بار بود! ديگه عقب نميشينم!» ولي نميدونم چرا يادم ميره. با نيم ساعت تأخير ميرسم سر جلسه. هر کي يه تيکهاي مياندازه: «چه عجب خانوم!»، «مديرعاملي تشريف مياريد سرکار!»، «دورهي آخر الزمونه! مدير بايد بدوه دنبال کارشناس!» و… . خوشمزهبازي آقايونِ بانمک، که نفسشون از سانروفِ برقي ماشينهاي تپل و کپلشون بلند ميشه، با «سلام دخترم! خدا قوت»ِ رئيس نم ميکشه. … موقع برگشتن سوار اتوبوس ميشم. جا نيست بشينم. اشکال نداره! اگه جا هم بود نمينشستم؛ از بس صندليهاش درب و داغونه! يه ميلهاي، لولهاي، لالهاي چيزي ميگيرم دستم که با اين طرز رانندگيِ آقاي اتوبوس واحد پرت نشم وسط. خانوم کنارم با يه دست ميلهي مقدس رو چسبيده و با دستِ ديگه بچهشو تو بغلش گرفته. با لايي کشيدنهاي آقاي اتوبوس واحد و سبقتهاي وحشتناکش، ايستادگان وسط اتوبوس دارن موج مکزيکي ميرن، چه برسه به اين خانوم! من هنگِ خونسردي آقايونم اصلا. دريغ از يه نفر که جاشو بده به اين بندهي خدا. آقا خجالت داره والا! توقع داشتم حداقل اون آقاي ديجيتاليِ هدفونقشنگ، که با کلهي مبارک حرکات موزون اجرا ميکنه بلند بشه! ماشالا خانوميه براي خودش!!! و… بالاخره يه نفر پياده ميشه و خانومه ميشينه. من زياد سر از فلسفهي صندليهايي که تو قسمت آقايون، رو بهسمت خانوماست درنميارم. عمود بر مسير حرکت اتوبوس وايميستم که خيابون رو ببينم. يه صندلي ديگه خالي ميشه و من حس ميکنم نشستن روي صندلي پاره، بهتر از پخش شدن کف اتوبوسه! براي همين ميشينم و با موجي از نگاههاي ناباورانهي آقاي روبرويي مواجه ميشم. خيلي طبيعي و عادي دستمو ميبرم سمت سرم، که چک کنم مبادا بيخبر شاخي چيزي سبز شده باشه! اتفاقه ديگه بههرحال! وقتي خيالم راحت ميشه که همه چي آرومه، حالت شمارهي يکِ تاکسي رو اعمال ميکنم (چرخش ?? درجهاي گردن و بيني توي شيشه!) و منتظر ميمونم تا برسم به ايستگاه موعود! وقتي ميرسم به ايستگاه موردنظر، حال اون موقع رو دارم که براي اولينبار با رنو رفته بودم جاده چالوس! گلاب به روم… هي منتظرم آقاي اتوبوس واحد در عقب رو باز کنه تا پياده شم و کرايهشو بدم و توي دلم بهش بگم: «شما رو به خير و ما رو به سلامت با اين رانندگيت، مرد حسابي!» ميگه: «خانوم بيا از در جلو پياده شو! شلوغه! در عقب رو بزنم کرايهي ما رو ميپيچونن بعضيا!» چي بگم… حالا بايد از بين تمام اونايي که سعي کردم نبينمشون و نبينندم رد بشم. خب اين چه وضعيه آخه برادر من؟! آقاي واحد! اصلا راضي نيستم ازت… مگه اينکه بريم آدم خوبي بشيم و بتونيم طيّالارض کنيم، اين همه مصيبت نکشيم براي عبور و مرور. والا!
شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 7:22 :: نويسنده : بيشه
براى روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است: **** پى نوشتها: زن شکستخورده زنی نیست که از زنبودن خود ناراحت است بلکه از من بودنش شکست خورده است. در این حال است که خود را چنین تحلیل میکند که بردهای هستم در چنگال مرد و باید با کار خود زندگی او را بسازم که مرد از زندگیش تمتع گیرد. اگر تحلیل زن در زندگی چنین شد، خود را آن مَن میداند که در من شدن شکست خورده و لذا خود را کلفتِ همسر و فرزندانش حس میکند. در حالی که زن وقتی در وجود اصیل خود قرار داشته باشد، به چیزی ماوراء قدرت نظر میکند، جاروبکردن و تیمارکردن کودکان را عین زندگی میبیند. برعکسِ زن شکستخورده که چه در درون خانه کار کند، چه بیرون خانه، خود را کلفتی میداند که محکوم به بیگاری است. با این مَن شدن هر چه میکند از احساس شکست خارج نمیشود، چون در حقیقت منِ خود را در مقابل منِ مرد قرار داده است.
نام کتاب:زن آنگونه که باید باشد نام نویسنده : اصغر طاهرزاده ناشر : لب المیزان
بحث خودمون رو با يه پرسش شروع مي كنيم : «با توجه به كتابهاي انجيل و تورات زنهاي مسيحي و يهودي بي حجاب گناهكار هستند يا نه؟» صفت حيا و عفت در زن و غيرت در مرد يك امر فطري است. بنابراين زن از نظر فطري و طبيعت، عفت و پاكدامني را دوست دارد و از بي عفتي و برهنگي نفرت دارد. هر چند شايد به موجب نداشتن اعتقاد و ايمان قوي به خداوند بزرگ و روز قيامت و يا در اثر وسوسة شياطين و غرق شدن در گناهان جلو فطرت آنها گرفته شود و به بي حجابي روي بياورند. امّا اين نمي تواند مجوزي براي مخالفت با فطرت انساني باشد. بُو عَزْ گفت: زنهار، كسي نفهمد كه اين زن به خرمن آمده است، و گفت چادري كه بر تو است بياور و بگير.(3) طبق اين دستورها كه در مورد حجاب در تورات آمده است، اگر زنهاي يهودي و مسيحي (چون مسيحيان اعتقاد به تورات دارند) حجاب را رعايت نكنند گنهكار محسوب مي شوند. و حتي در تورات فعلي به چنين زناني وعده عذاب در آخرت داده شده است. در عهد جديد نيز آياتي به همين موضوع اختصاص ادامه مطلب ... پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 7:41 :: نويسنده : بيشه
در این برنامه احکام مربوط به حجاب و لباس به طور کامل توسط حجت الاسلام فلاح زاده بیان می گردد
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 7:48 :: نويسنده : بيشه
زمان شاه بود . داشتیم در خیابون قدم می زدیم . خانم بی حجاب داشت جلومان راه می رفت . فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمه ای ازش پرسید : « ببخشید خانم ، اسم شما چیه ؟ » خانم با تعجب جواب داد : زهرا،چطور مگه چیه؟» فاطمه خندید و گفت هم اسمیم ». بعد گفت : «می دونی چرا روی ماشینا، چادر می کشند؟ »خانم که هاج و واج مانده بود گفت:«لابد چون صاحبشون می خوان سرماو گرما و گرد و غبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه ».فاطمه گفت: «آفرین! من و تو هم بنده های خدا هستیم و خدا بخاطر علاقه اش به ما، پوششی بهمون داده تا با اون از نگاه های نکبت بار بعضیا، حفظ شویم و آسیبی نبینیم . خصوصا هم نام حضرت فاطمه سلام الله علیها هم هستیم …بعدها که اون خانم رو دیدم محجبه شده بود .» «شهیده فاطمه جعفریان» ( برگرفته از کفش های به جا مانده در ساحل ، ص17) روزى حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) محتاج به قرض شد، چادر حضرت فاطمه (علیها السلام) را پیش مرد یهودى که نامش زید بود، شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 7:51 :: نويسنده : بيشه
«آرى در اسلام زن باید حجاب داشته باشد، ولى لازم نیست که چادر باشد. بلکه زن مى تواند هر لباسى را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمى توانیم و اسلام نمى خواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام مى خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمى دهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند .» (صحیفه نور ج5 294) شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 7:35 :: نويسنده : بيشه
پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمايى نپردازد. وظيفه پوشش كه اسلام براى زنان مقرر كرده استبدين معنى نيست كه از خانه بيرون نروند.زندانى كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست.در برخى از كشورهاى قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايى وجود داشته است ولى در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمايى نپردازد.آيات مربوطه همين معنى را ذكر مىكند و فتواى فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنت ذكر خواهيم كرد.در آيات مربوطه لغت «حجاب» به كار نرفته است.آياتى كه در اين باره هست، چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب، حدود پوشش و تماسهاى زن و مرد را ذكر كرده استبدون آنكه كلمه «حجاب» را به كار برده باشد. آيهاى كه در آن كلمه «حجاب» به كار رفته است مربوط استبه زنان پيغمبر اسلام. ادیان الهی، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلی، جهت و شیوه واحدی دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشت و یهود، حجاب زنان امری واجب به شمار می آمده است. «جرجی زیدان»، دانشمند مسیحی در این باره می گوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». مسیحیت نه تنها احکام دین یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاده و با تاکید بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است. در این ارتباط در انجیل می خوانیم: «و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها. بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کند به اعمال صالحه....» (انجیل، رساله پولس به تیموناوس، باب دوم، فقره 9- 15). ![]() و این موضوع که ادیان الهی دیگر نیز به موضوع حجاب پرداخته اند ، خود نشان دهنده ی فطری بودن بحث حجاب است. پس یک موضوع فطری تنها در ایران مطرح نیست و در دیگر کشورها هم مطرح است اما به دلیل تغیر شکلی که ادیان در طول زمان داشته اند ، بحث حجاب در جهان بیشتر متوجه مسلمانان است .البته مسلمان های همه ی نقاط جهان . روزانه اخباری از کشورهای مختلف می شنویم که برخوردهای متفاوتی با حجاب زنان دارند.البته آنهایی که با حجاب مخالف اند دلیل شان مخالفت با روسری یا چادر به عنوان یک لباس نیست بلکه آنها با فرهنگی که در ورای این حجاب است مخالف اند و از آن می ترسند.
ویل دورانت که معمولا سعی می کند موارد برهنگی یا احیانا تزیینات و آرایش های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این مورد می گوید: «در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می آراستند، لکن به آنها اجازه نمی دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می ساخت. از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد».
ویل دورانت می نویسد در مورد لزوم پوشاندن سر از نامحرمان در آیین یهود: اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانکه مثلا بی آن که چیزی برسرداشت به میان مردم می رفت، و یا در شارع عام نخ می رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه ای او را طلاق دهد. او همچنین می نویسد: ...و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند، لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها. (حکمه الحجاب واداله وجوب النقاب ، ص 252)
سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 8:17 :: نويسنده : بيشه
نگاه به اندام زنان نامحرم نگاه به اندام نا محرم، حرام و پوشش تمام برای زن واجب است، مگر صورت و دستها تا مچ و این موضوع مورد فتوای همه مراجع تقلید است که در رسالهی خود بیان کردهاند. ابوبصیر میگوید :به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : «الرَّجُلُ تَمُرُّ بِهِ الْمَرْأَةُ فَیَنْظُرُ إِلَی خلفها» زن نا محرمی از کنار مردی عبور میکند، آیا آن مرد میتواند به پشت او نگاه کند؟ حضرت فرمود ند :آیا دوست دارید به بستگان محرم شما چنین نگاه کنند؟ گفتم :خیر! حضرت فرمودند : آنان هم ناموس شما هستند، پس هر چه را بر خود میپسندید برای دیگران نیز بپسند. حضرت موسی (علیه السلام) به دختران شعیب فرمود :پشت سر من راه بروید؛ زیرا ما دوست نداریم به پشت زنان نگاه کنیم (كتاب فرشتگان زمین، ص 38)؛ اما م صادق (علیه السلام) فرمودند آیا کسی که به اندام زنان نامحرم نگاه میکند نمیترسد به زنان خانواده او نگاه کنند؟ (كتاب دختران میپرسند چرا، ص 15-16) سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 7:57 :: نويسنده : بيشه
در باب پيداشدن حجاب نظريات گوناگوني ابراز شده است: 1 ـ ميل به رياضت ورهبانيت(ريشۀ فلسفي) 2 ـ عدم امنيت وعدالت اجتماعي(ريشۀ اجتماعي) 3 ـ پدرشاهي وتسلط مرد برزن واستثمارنيروي وي درجهت منافع اقتصادي مرد(ريشۀ اقتصادي) 4 ـ حسادت وخودخواهي مرد(ريشۀ اخلاقي) 5 ـ عادت زنانگي زن واحساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزي كم دارد،بعلاوه مقررات خشني كه در زمينه پليدي او وترك معاشرت با اودر ايام عادت وضع شده است(ريشۀ رواني) سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 7:55 :: نويسنده : بيشه
دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد. در معناى جلباب ، بعضى آن را به چادر و مانند آن، كه از سر تا پا را مى پوشاند تعريف كرده اند. ( دليل تحرير الوسيلة ج۶،ص۲۷-۲۹) پيوندها
|
|||||
![]() |