جلباب
وبلاگي تخصصي حجاب
شنبه 22 مهر 1391برچسب:حجاب, :: 7:54 :: نويسنده : بيشه

حجاب مایه ی تشخص زن است؛ بر خلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهر بینانه مادی گرایان مایه اسارت زن نیست؛ مایه ی آزادی زن است.

زن با برداشتن حجاب های خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن اون رو از زن خواسته خودش رو کوچک می کنه؛ خودش رو سبک می کنه؛ خودش رو کم ارزش میکنه !

دشمن، دشمنان دنیای ما، دشمنان آخرت ما، دشمنان عزت ما، از نقاط ضعف ما استفاده می کند، از حس شهوت ما، از غضب ما، از علاقه ما به جلوه پوشی، خودنمایی، از اینها استفاده می کند ! باید مراقب باشیم.

حجاب وقار است، متانت است، ارزش گذاری زن است، سنگین شدن کفه ی آبرو و احترام اوست، اینها را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید تشکر کرد بخاطر مسئله ی حجاب، این جزء نعمت های الهی است.

حضرت آیت الله خامنه ای

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 7:46 :: نويسنده : بيشه

چشم ها هم گاز مي گيرند!!!؟

 

دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 8:14 :: نويسنده : بيشه
آیا میدانید حضرت زهرا(س) چه حجابی داشتند؟

در تاریخ آمده است که حضرت زهرا (س) آن روز که می خواستند به مسجد مدینه بروند تا خطبه معروف فدکیه را ایراد کنند ابتدا روسری خود را دور سرشان پیچیده اند:  لاثَتْ خِمارَها عَلي رأسِها 

 

خمار چیزی بزرگتر و بلند تر از روسری های ماست به نحوی که تمام سر و گردن را می پوشانده و کلمه پیچاندن(لاث) نمایانگر نحوه پوشیدن آن است.سپس جلباب را به آن اضافه کردند: وَاشتَمَلَتْ بجلْبابها

جلباب از مایه جلب به معنای تاریکی است و جلباب در فرهنگ اعراب پوشش بلند و تیره است.چیزی شبیه عبا یا چادرهای عربی یا همین چادرهای ما. یعنی علاوه بر روسری بلندی که تمام سر وگردن را می پوشاند جلباب را هم پوشیدند.

در مورد اندازه پوشش ایشان هم آمده است: که جلباب ایشان آنقدر بلند بود که در هنگام راه رفتن زیر پایشان می آمد. (البته ایشان به علت بیماری کمی خمیده شده بودند اما به هر حال جلباب ایشان بلند وتقریبا اندازه چادرهای امروزی بوده است)

 

 

همچنین آمده است که :  وَأَقبَلَتْفي لُمَّةٍ مِن حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَومِها

این خود نوعی فوق حجاب است.ایشان تنها از خانه بیرون نیامدند بلکه با جمعی از خانمها و هم سن و سالهای خود حرکت کردند. به این روش جلب توجه را به حد اقل رساندند به طوری که ایشان در بین خانمها پنهان شده بودند.ایشان حتی پیکرشان را هم پنهان کردند.

دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 8:7 :: نويسنده : بيشه

يه روز مرخصي به ما نديدن اينا! صبح خروس‌خون زنگ زدن که پا شو بيا جلسه داريم. حالا مگه ميشه بگي نميام؟!

مثل گلوله شليک ميشم تو کوچه. بدو بدو تا سر خيابون ميرم و بعدشم بايد از بچه‌اتوبان رد بشم. بعضي از راننده‌ها وقتي از دور يه آدم مي‌بينن، بيشتر پدال گاز رو فشار ميدن. انگار مي‌خوان هرطور شده از روش رد بشن! شايد فکر مي‌کنن امتياز مي‌گيرن و ميرن مرحله‌ي بعد! خلاصه به هر مصيبتي هست رد ميشم.

خدا نکنه تو خيابون منتظر باشي. هر پديده‌اي مي‌خواد برسوندت جز تاکسي!!! خدا خيرش بده، يه تاکسي پيکانِ در شُرفِ نابودي توقف مي‌کنه و من سريع چادرم رو جمع‌وجور مي‌کنم و سوار ميشم. انقد بدم مياد چادر آدم لاي در گير کنه! براي همين هميشه با تکنيک خاص خودم، قبل از سوار شدن، سريع جمعش مي‌کنم. اين يادگار عهد دقيانوس هم که جون نداره راه بره طفلي…

خب… حالا رسيدم به مرحله‌ي غولش؛ ايستگاه تاکسي به‌سمت محل کار! دو نفر آقا در صف تشريف دارن و مکان تهي از هرگونه تاکسي! و باز اين اعصاب‌خردکني هميشگي توي ذهنم که «خدا کنه نفر چهارم خانوم باشه، يا اگه نبود نفر اول اجازه بده من جلو بشينم!» نفر چهارم هم که آقايي با ظاهر دانشجويانه‌ست، از راه مي‌رسه. بعد از نيم ساعت بالاخره تاکسي مياد و همه به‌صورت قنديل‌بسته ازش استقبال مي‌کنيم.

به نفر اول ميگم: «ببخشيد آقا! ميشه لطفا شما آقايون عقب بشينيد؟» مي‌فرمان: «خانوم! مث اينکه من اول اومدما! من عقب خفه ميشم! جا تنگه!» و روي صندلي جلو جا خوش مي‌کنه. شرمنده‌ها… ولي به نظرم اين مدل آقايون از کمبود ويتاميني به نام «غيرت» رنج مي‌برن. مي‌خوام ببينم اگه خواهر يا مادر خودشونم بود، مي‌گفتن «عقب خفه ميشم! جا تنگه!»؟؟؟ روي صندلي عقب که حالا دو نفر روش پخش شدن، يه گوشه کز مي‌کنم! مي‌دونم حداقل بايد يک ساعت در اين حالت باشم. «اين حالت» دقيقا يعني حالتي که: ?) سرم رو به‌سمت شيشه چرخوندم، طوري که بيني‌م هي مي‌خوره تو شيشه! ?) دستگيره‌ي در تو پهلوم فرو رفته و خدا نياره دست‌انداز رو! ?) اين صندلي لعنتي هم شيب داره و من با يه دست بايد خودم رو چسبيده به در نگه دارم!

به آقاي کناردستي يه نگاهي مي‌کنم و تو دلم ميگم: «شايد بنده‌ي خدا خوابش برده!» مي‌بينم نخير! حضرت آقا با چشمان کاملا باز مشغول تماشاي مناظر پيرامونه. به جان خودم راضي‌ام و حتي مشتاق، که کيفشو بذاره روي صندلي، ولي يه کم کمتر جا اشغال کنه! احساس مي‌کنم اگه در باز بشه، منم به‌صورت آويزون‌به‌در ميرم توي اتوبان! تا اين حد يعني. لجم مي‌گيره از اين همه بي‌مبالاتي! ميگم: «ببخشيد ميشه يه کم بريد اون طرف‌تر؟» نمي‌شنوه! بلندتر ميگم و بلندتر. آقاي اون‌طرفي خودشو جمع‌وجور مي‌کنه و مي‌زنه به شونه‌ي آقاي وسطي که: «داداش! يه کم جمع شو ديگه! آبجي‌مون ناراحته!» تو دلم جشن و پايکوبي بر پا ميشه و بابت اينکه فرمتِ نشستنِ حضرات، از «کاملا گسترده» به «دوسوم صندلي» تبديل شده يه نفس راحت مي‌کشم! اما… زهي خيال باطل… اين خوشحالي فقط براي چند دقيقه، که کمينه دو و بيشينه ده دقيقه‌ست، پايداره! چون دوباره آقايون وا ميرن به حالت قبلي و همون آش و همون کاسه…

خلاصه… وقتي تاکسي مي‌رسه به آخر خط، از شدت انقباض عضلات و خستگي، نايِ راه رفتن ندارم. هميشه هم به خودم ميگم: «اين آخرين بار بود! ديگه عقب نمي‌شينم!» ولي نمي‌دونم چرا يادم ميره.

با نيم ساعت تأخير مي‌رسم سر جلسه. هر کي يه تيکه‌اي مي‌اندازه: «چه عجب خانوم!»، «مديرعاملي تشريف مياريد سرکار!»، «دوره‌ي آخر الزمونه! مدير بايد بدوه دنبال کارشناس!» و… . خوشمزه‌بازي آقايونِ بانمک، که نفسشون از سان‌روفِ برقي ماشين‌هاي تپل و کپلشون بلند ميشه، با «سلام دخترم! خدا قوت»ِ رئيس نم مي‌کشه.

موقع برگشتن سوار اتوبوس ميشم. جا نيست بشينم. اشکال نداره! اگه جا هم بود نمي‌نشستم؛ از بس صندلي‌هاش درب‌ و داغونه! يه ميله‌اي، لوله‌اي، لاله‌اي چيزي مي‌گيرم دستم که با اين طرز رانندگيِ آقاي اتوبوس واحد پرت نشم وسط. خانوم کنارم با يه دست ميله‌ي مقدس رو چسبيده و با دستِ ديگه بچه‌شو تو بغلش گرفته. با لايي کشيدن‌هاي آقاي اتوبوس واحد و سبقت‌هاي وحشتناک‌ش، ايستادگان وسط اتوبوس دارن موج مکزيکي ميرن، چه برسه به اين خانوم!

من هنگِ خونسردي آقايونم اصلا. دريغ از يه نفر که جاشو بده به اين بنده‌ي خدا. آقا خجالت داره والا! توقع داشتم حداقل اون آقاي ديجيتاليِ هدفون‌قشنگ، که با کله‌ي مبارک حرکات موزون اجرا مي‌کنه بلند بشه! ماشالا خانوميه براي خودش!!! و… بالاخره يه نفر پياده ميشه و خانومه مي‌شينه.

من زياد سر از فلسفه‌ي صندلي‌هايي که تو قسمت آقايون، رو به‌سمت خانوماست درنميارم. عمود بر مسير حرکت اتوبوس وايميستم که خيابون رو ببينم. يه صندلي ديگه خالي ميشه و من حس مي‌کنم نشستن روي صندلي پاره، بهتر از پخش شدن کف اتوبوسه! براي همين مي‌شينم و با موجي از نگاه‌هاي ناباورانه‌ي آقاي روبرويي مواجه ميشم. خيلي طبيعي و عادي دستمو مي‌برم سمت سرم، که چک کنم مبادا بي‌خبر شاخي چيزي سبز شده باشه! اتفاقه ديگه به‌هرحال! وقتي خيالم راحت ميشه که همه چي آرومه، حالت شماره‌ي يکِ تاکسي رو اعمال مي‌کنم (چرخش ?? درجه‌اي گردن و بيني توي شيشه!) و منتظر مي‌مونم تا برسم به ايستگاه موعود!

وقتي مي‌رسم به ايستگاه موردنظر، حال اون موقع رو دارم که براي اولين‌بار با رنو رفته بودم جاده چالوس! گلاب به روم… هي منتظرم آقاي اتوبوس واحد در عقب رو باز کنه تا پياده شم و کرايه‌شو بدم و توي دلم بهش بگم: «شما رو به خير و ما رو به سلامت با اين رانندگيت، مرد حسابي!» ميگه: «خانوم بيا از در جلو پياده شو! شلوغه! در عقب رو بزنم کرايه‌ي ما رو مي‌پيچونن بعضيا!» چي بگم… حالا بايد از بين تمام اونايي که سعي کردم نبينم‌شون و نبينندم رد بشم. خب اين چه وضعيه آخه برادر من؟! آقاي واحد! اصلا راضي نيستم ازت…

مگه اينکه بريم آدم خوبي بشيم و بتونيم طيّ‌الارض کنيم، اين همه مصيبت نکشيم براي عبور و مرور. والا!

 

نویسنده: مينا فرقاني

شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 7:22 :: نويسنده : بيشه

براى روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینى‏
بر اساس فرهنگ اسلامى، انسان موجودى است که براى رسیدن به کمال و معنویّت خلق گردیده است.
اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسى و توجه به هر یک از آن‏ها در حدّ نیاز طبیعى، سبب شکوفایى همه استعدادهاى انسان شده و او را به سوى کمال سوق داده است.
پوشش مناسب براى زن و مرد عامل مهمى در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژى انسان‏
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏اى مستقیم با تفاوت‏هاى جسمى و روحى زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمى در مورد فیزیولوژى و نیز روان‏شناسى زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّک‏هاى چشمىِ شهوت‏انگیز حساس ترند و چون تأثیر حس بینایى زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعى قادر به دیدن است، از سوى دیگر ترشّح هورمون‏ها در مرد صورتى یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتى گسترده تحت تأثیر محرّک‏هاى شهوانى قرار مى‏گیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس ترند و به محرّک‏هاى حسى پاسخ مى‏دهند. حس لامسه بروز زیادى ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمون‏هاى جنسى زن به صورت دوره‏اى ترشح مى‏شوند و به طور متفاوت عمل مى‏کنند، تأثیر محرّک‏هاى شهوانى بر زن صورتى بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
با توجه به مطالب فوق مى‏توان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّى و اساسى ریشه گرفته است. اسلام مى‏خواهد انواع التذاذهاى جنسى(چه بصرى و لمسى و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها براى کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربى که حضور در جامعه را با لذت جویى جنسى به هم مى‏آمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسى را به هم مى‏ریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و براى تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بى بند و بارى در پوشش به معناى عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسى است که آثار شوم آن بر کسى پوشیده نیست.
3 ـ آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینى‏
با رواج بى حجابى و جلوه گرى زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعى محدودیت و پایان آزادى‏هاى جنسی خود تلقّى مى‏کنند وافراد متأهل هر روز در مقایسه‏اى خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار مى‏گیرند. این مقایسه‏ها، هوس را دامن زده و ریشه زندگى را مى‏سوزاند.

دختر و پسرى که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانى شوند، از تمرکز و کارآیى آن‏ها کاسته مى‏شود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروى فکرى و کارى است.

حیا، عفاف و حجاب زن مى‏تواند در نقش عاطفى او و تأثیرگذارى بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکى از وسائل مرموز براى حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است.
اسلام حجاب را براى محدودیّت و حبس زن نیاورده، بلکه براى مصونیّت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضى به حبس، رکود و سرکوبى استعدادهاى زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را در اجتماع داده امّا از سوء استفاده شهوانى و تجارى منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه مى‏باشد که در صدد کام جویى‏هاى آزاد و بى حد و حصر هستند و مصونیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
علاوه بر مطالب فوق استاد مطهری در بیان این که چرا حجاب به زنان اختصاص یافته می گوید: اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شکار است و زن شکارچى، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. میل زن به خود آرایى از حس شکارچى‏گرى او ناشى مى‏شود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباس‏هاى بدن نما و آرایش‏هاى تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود مى‏خواهد دلبرى کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگى، از انحراف‏هاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است».(1) به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسى و زیبایى خاص زنانه و تحریک پذیرى جنس مردانه، یکى از علت‏هاى این حکم است. توصیه و دستور الهى به پوشش و حجاب براى زنان، به منظور ایجاد محدودیت و محرومیت و چیزهایى از این قبیل که تنها فریب شیطانى‏اند نمى‏باشد، بلکه در واقع براى آگاهى دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است که باید از آن مراقبت شده و حفظ شود و به تاراج نرود. این کاملاً معقول است که هر چیزى ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بیشترى را مى‏طلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شکل یک ابزار براى مطامع سودپرستان در نیاید.
به یاد داشته باشیم که غریزه جنسى، نیرومند و عمیق است. هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش‏تر مى‏گردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر هیزم بدهند، شعله ورتر مى‏شود، و شهوت خود را به صورت یک عطش روحى و خواست اشباع نشدنى در مى‏آورد.(2) و وضعیت جهان معاصر و کشانده شدن عده‏اى به همجنس بازى نشانه آشکارى از این حالت است.
بنابراین رعایت نکردن پوشش اسلامى توسط زنان نه تنها از بین رفتن حساسیت مردان را به دنبال ندارد، بلکه موجب طغیان غریزه جنسى آنان نیز مى‏گردد و پس از مدتى باعث دلزدگى و بى معنایى آن خواهد شد.
در مورد مردان نیز این گونه نیست که بتوانند با هر نوع لباسی از خانه بیرون آیند و نوع پوشش آنها می تواند به هر صورتی باشد بلکه مردان نیز در این جهت با محدودیت های خاص خود نسبت به پوشش مواجه هستند اما محدوده پوشش آنان به جهت حضور بیشتر در اجتماع و کارهای سخت و به جهاتی که در بالا ذکر شد با زنان متفاوت است. 2- تحکیم روابط خانوادگى و برقرارى صمیمیت کامل زوجین. 3- استوارى اجتماعى و استیفاى نیروى کار و فعالیّت‏ 4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانى او 1- بهداشت روانى اجتماع و کاهش هیجان‏ها و التهاب جنسى که سبب کاهش عطش سیرى ناپذیرى شهوت است.

****

پى نوشت‏ها:
1. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 436، با تلخیص.
2. همان، ص 434.

چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 7:48 :: نويسنده : بيشه

زمان شاه بود . داشتیم در خیابون قدم می زدیم . خانم بی حجاب داشت جلومان راه می رفت . فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمه ای ازش پرسید : « ببخشید خانم ، اسم شما چیه ؟ » خانم با تعجب جواب داد : زهرا،چطور مگه چیه؟» فاطمه خندید و گفت هم اسمیم ».

 بعد گفت : «می دونی چرا روی ماشینا، چادر می کشند؟ »خانم که هاج و واج مانده بود گفت:«لابد چون صاحبشون می خوان سرماو گرما و گرد و غبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه ».فاطمه گفت: «آفرین! من و تو هم بنده های خدا هستیم و خدا بخاطر علاقه اش به ما، پوششی بهمون داده تا با اون از نگاه های نکبت بار بعضیا، حفظ شویم و آسیبی نبینیم . خصوصا هم نام حضرت فاطمه سلام الله علیها هم هستیم …بعدها که اون خانم رو دیدم محجبه شده بود .»

 «شهیده فاطمه جعفریان»

( برگرفته از کفش های به جا مانده در ساحل ، ص17)

چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:حجاب,داستان,زهرا,علي,, :: 7:45 :: نويسنده : بيشه

روزى حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) محتاج به قرض شد، چادر حضرت فاطمه (علیها السلام) را پیش مرد یهودى که نامش زید بود،

شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 7:51 :: نويسنده : بيشه

«آرى در اسلام زن باید حجاب داشته باشد، ولى لازم نیست که چادر باشد. بلکه زن مى‏ تواند هر لباسى را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمى ‏توانیم و اسلام نمى‏ خواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام مى ‏خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمى ‏دهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند .» (صحیفه نور ج‏5 294)

شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 7:35 :: نويسنده : بيشه

پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمايى نپردازد. وظيفه پوشش كه اسلام براى زنان مقرر كرده است‏بدين معنى نيست كه از خانه بيرون نروند.زندانى كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست.در برخى از كشورهاى قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايى وجود داشته است ولى در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمايى نپردازد.آيات مربوطه همين معنى را ذكر مى‏كند و فتواى فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنت ذكر خواهيم كرد.در آيات مربوطه لغت «حجاب‏» به كار نرفته است.آياتى كه در اين باره هست، چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب، حدود پوشش و تماسهاى زن و مرد را ذكر كرده است‏بدون آنكه كلمه «حجاب‏» را به كار برده باشد. آيه‏اى كه در آن كلمه «حجاب‏» به كار رفته است مربوط است‏به زنان پيغمبر اسلام.
مى‏ دانيم كه در قرآن كريم درباره زنان پيغمبر دستورهاى خاصى وارد شده است. اولين آيه خطاب به زنان پيغمبر با اين جمله آغاز مى شود: يا نساء النبى لستن كاحد من النساء يعنى شما با ساير زنان فرق داريد.اسلام عنايت‏ خاصى داشته است كه زنان پيغمبر، چه در زمان حيات آن حضرت و چه بعد از وفات ايشان، در خانه‏ هاى خود بمانند، و در اين جهت‏ بيشتر منظورهاى اجتماعى و سياسى در كار بوده است.
قرآن كريم صريحا به زنان پيغمبر مى ‏گويد: و قرن فى بيوتكن يعنى در خانه‏هاى خود بمانيد. اسلام مى‏ خواسته است «امهات المؤمنين‏» كه خواه ناخواه احترام زيادى در ميان مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نكنند و احيانا ابزار عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سياسى و اجتماعى واقع نشوند.و چنانكه مى ‏دانيم يكى از امهات المؤمنين(عايشه) كه از اين دستور تخلف كرد ماجراهاى سياسى ناگوارى براى جهان اسلام به وجود آورد.خود او هميشه اظهار تاسف مى‏ كرد و مى‏ گفت دوست داشتم فرزندان زيادى از پيغمبر مى ‏داشتم و مى‏ مردند اما به چنين ماجرايى دست نمى‏ زدم.
سِرّ اينكه زنان پيغمبر ممنوع شدند از اينكه بعد از آن حضرت با شخص ديگرى ازدواج كنند به نظر من همين است; يعنى شوهر بعدى از شهرت و احترام زنش سوء استفاده مى ‏كرد و ماجراها مى ‏آفريد.بنابر اين اگر درباره زنان پيغمبر دستور اكيدتر و شديدترى وجود داشته باشد بدين جهت است.
به هر حال آيه هاى كه در آن آيه كلمه «حجاب‏» به كار رفته آيه‏53 از سوره احزاب است كه مى ‏فرمايد: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب يعنى اگر از آنها متاع و كالاى مورد نيازى مطالبه مى كنيد از پشت پرده از آنها بخواهيد.در اصطلاح تاريخ و حديث اسلامى هر جا نام «آيه حجاب‏» آمده است مثلا گفته شده قبل از نزول آيه حجاب چنان بود و بعد از نزول آيه حجاب چنين شد، مقصود اين آيه است كه مربوط به زنان پيغمبر است (3) ، نه آيات سوره نور كه مى‏فرمايد:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم- الى آخر -قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن .
يا آيه سوره احزاب كه مى‏فرمايد:
يدنين عليهن من جلابيبهن الى آخر.
اما اينكه چطور در عصر اخير به جاى اصطلاح رايج فقها يعنى ستر و پوشش كلمه حجاب و پرده و پردگى شايع شده است‏براى من مجهول است، و شايد از ناحيه اشتباه كردن حجاب اسلامى به حجاب هايى كه در ساير ملل مرسوم بوده است‏ باشد. (كتاب: مجموعه آثار جلد 19 صفحه ، 429/نويسنده: استاد شهيد مرتضى مطهرى)

پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:مسيحيت , حجاب , اديان , پوشش, :: 7:44 :: نويسنده : بيشه

ادیان الهی، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلی، جهت و شیوه واحدی دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشت و یهود، حجاب زنان امری واجب به شمار می آمده است. «جرجی زیدان»، دانشمند مسیحی در این باره می گوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». مسیحیت نه تنها احکام دین یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاده و با تاکید بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است.

در این ارتباط در انجیل می خوانیم: «و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها. بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کند به اعمال صالحه....» (انجیل، رساله پولس به تیموناوس، باب دوم، فقره 9- 15).

حجاب

و این موضوع که ادیان الهی دیگر نیز به موضوع حجاب پرداخته اند ، خود نشان دهنده ی فطری بودن بحث حجاب است. پس یک موضوع فطری تنها در ایران مطرح نیست و در دیگر کشورها هم  مطرح است اما به دلیل تغیر شکلی که ادیان در طول زمان داشته اند ، بحث حجاب در جهان بیشتر متوجه مسلمانان است .البته مسلمان های همه ی نقاط جهان .

روزانه اخباری از کشورهای مختلف می شنویم که برخوردهای متفاوتی با حجاب زنان دارند.البته آنهایی  که با حجاب مخالف اند دلیل شان مخالفت با روسری یا چادر به عنوان یک لباس نیست بلکه آنها با فرهنگی که در ورای این حجاب است مخالف اند و از آن می ترسند.

پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:يهود , حجاب , پوشش , اديان ,, :: 7:36 :: نويسنده : بيشه


رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورخین، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته اند، بلکه به افراط ها و سخت گیریهای بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده اند. در کتاب «حجاب در اسلام» آمده است: «گرچه پوشش در بین عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد، ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت. در بین این ملتها وجه و کفین (صورت و کف دستها) هم پوشیده می شد. حتی در بعضی از ملتها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادت سفت و سخت درآورده بودند».

 ویل دورانت که معمولا سعی می کند موارد برهنگی یا احیانا تزیینات و آرایش های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این مورد می گوید: «در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می آراستند، لکن به آنها اجازه نمی دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می ساخت. از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد».

 

ویل دورانت می نویسد در مورد لزوم پوشاندن سر از نامحرمان در آیین یهود: اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانکه مثلا بی آن که چیزی برسرداشت به میان مردم می رفت، و یا در شارع عام نخ می رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه ای او را طلاق دهد. او همچنین می نویسد: ...و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند، لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها.  (حکمه الحجاب واداله وجوب النقاب ، ص 252)

 

سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 8:17 :: نويسنده : بيشه

نگاه به اندام زنان نامحرم نگاه به اندام نا محرم، حرام و پوشش تمام برای زن واجب است، مگر صورت و دست‌ها تا مچ و این موضوع مورد فتوای همه مراجع تقلید است که در رساله‌ی خود بیان کرده‌اند.

ابوبصیر می‌گوید :به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : «الرَّجُلُ تَمُرُّ بِهِ الْمَرْأَةُ فَیَنْظُرُ إِلَی خلف‌ها» زن نا محرمی از کنار مردی عبور می‌کند، آیا آن مرد می‌تواند به پشت او نگاه کند؟ حضرت فرمود ند :آیا دوست دارید به بستگان محرم شما چنین نگاه کنند؟ گفتم :خیر! حضرت فرمودند : آنان هم ناموس شما هستند، پس هر چه را بر خود می‌پسندید برای دیگران نیز بپسند. حضرت موسی (علیه السلام) به دختران شعیب فرمود :پشت سر من راه بروید؛ زیرا ما دوست نداریم به پشت زنان نگاه کنیم (كتاب فرشتگان زمین، ص 38)؛ اما م صادق (علیه السلام) فرمودند آیا کسی که به اندام زنان نامحرم نگاه می‌کند نمی‌ترسد به زنان خانواده او نگاه کنند؟ (كتاب دختران می‌پرسند چرا، ص 15-16)

سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 7:57 :: نويسنده : بيشه

در باب پيداشدن حجاب نظريات گوناگوني ابراز شده است:

1 ـ‌ ميل به رياضت ورهبانيت(ريشۀ فلسفي)

2 ـ عدم امنيت وعدالت اجتماعي(ريشۀ اجتماعي)

3 ـ پدرشاهي وتسلط مرد برزن واستثمارنيروي وي درجهت منافع اقتصادي مرد(ريشۀ اقتصادي)

4 ـ حسادت وخودخواهي مرد(ريشۀ اخلاقي)

5 ـ عادت زنانگي زن واحساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزي كم دارد،بعلاوه مقررات خشني كه در زمينه پليدي او وترك معاشرت با اودر ايام عادت وضع شده است(ريشۀ رواني)

سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 7:55 :: نويسنده : بيشه

دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.

سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:حجاب , پوشش , ملاك, شرايط, :: 7:45 :: نويسنده : بيشه

همچنان که در کتاب " فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي " ص 5و 6 نيز آمده است  در شريعت اسلام براي لباس پوشيدن , چهار ملاک اصلي قرار داده شده است ؛ يعني پوشيدن هر لباسي که اين چهار شرط را داشته باشد , جايز و غير آن ممنوع است( مستمسک عروة الوثقي , ج 5 , ص 239 ؛ مجمع الفايده و البرهان , ج 2 , 102 )

 شرط اول : لباس بايد پوشاننده ي حد واجب شرعي باشد . بر زن  واجب است همه ي بدن خود – به جز صورت و دست ها تا به مچ – را از نامحرم بپوشاند . بر مرد نيز لازم است پيش و پس خود را از نگاه ديگران محفوظ نگاه دارد .

 شرط دوم : لباس بايد فتنه انگيز و محرک شهوت نباشد . گاهي لباس ساتر مقدار لازم است , ولي تحريک کننده ي قواي شهواني مي باشد؛ پوشيدن اين لباس هم حرام است .

شرط سوم : لباس بايد ويژه ي کفار نباشد . پوشيدن لباس هاي ويژه ي مسلمانان و نيز لباس هاي مشترک جامعه ي اسلامي و کفار جايز است، اما لباس هايي که پوشيدن آنها انسان را به نظر ظاهري شبيه کفار مي گرداند، ممنوع است . مسلمان بايد هويت اسلامي خود را پاس دارد و با پوشيدن لباس بيگانگان، خود را دلباخته و مفتون روش آنها نشان ندهد (و عزت خود را نيز حفظ نمايد ).

شرط چهارم : لباس , نبايد " لباس شهرت " باشد . هرگونه لباس و نيز آرايش و رفتاري که موجب انگشت نما شدن آدمي در ميان ديگران شود , ممنوع است .

دو شنبه 20 شهريور 1398برچسب:جلباب, پوشش, روسري, حجاب, :: 8:42 :: نويسنده : بيشه

در معناى جلباب ،  بعضى آن را به چادر و مانند آن، كه از سر تا پا را مى‏ پوشاند تعريف كرده ‏اند.
بعضى ديگر آن را به پوشش
بزرگ‏تر و بلندتر از روسري كوتاه‏تر از چادر كه سر و گردن و سينه و مقدارى پايين‏تر از آن را مى‏پوشاند و بعضى نيز به همان روسري (خمار) تعريف كرده‏ اند.

( دليل تحرير الوسيلة ج۶،ص۲۷-۲۹)

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 359
بازدید کل : 25529
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1